پرواز شاهین آغاز شد...
انتظار 22 ساله سرانجام پایان گرفت: پرواز شاهین، اثر دافنه دوموریه منتشر شد. بی‌آنکه بدانم 22 سال در انتظار بودم! و در همان اولین لحظه‌ی آغاز ترجمه‌ی کتاب دریافتم که مدتهاست منتظر چنین پروازی هستم...
شاید کسانی که قبلاً این کتاب را خوانده‌اند، این سخن مرا عجیب و حتی بی‌ربط بدانند، اما فالکونِ دافنه دوموریه بسیار باهوش‌تر و خردمندتر از جاناتانِ ریچارد باخ است. هرچند سبک و ادبیات این دو نویسنده کاملاً از یکدیگر متفاوت بوده و از دید خوانندگان در دو مسیر کاملاً جداگانه طی طریق می‌کنند، اما جوهره‌ی هر دو اثر یکی‌ست: پرواز...

با این تفاوت که فالکون فریب اوهام را نمی‌خورد و از همان ابتدا می‌داند که سرانجام چیست...در حالیکه جاناتان باید دنیاهای متعددی را تجربه کند تا به هستیِ نیستی برسد.
نیستی، مگر این سرانجام همه‌ی هستی نیست؟
زندگی در امتداد شب‌های تاریک قرون وسطی - دورانی که هرگز به سپیده‌دم رنسانس و تولد دوباره نرسید- ترجمه‌ی این اثر را  تبدیل به تجربه‌ای ماندگار و منحصربه‌فرد کرد. جهان تولد دوباره نخواهد یافت، مگر اینکه در خود بمیریم و در خود متولد شویم. روفانو شهری که داستان در آن می‌گذرد، هر چند دهه‌ی 1960 را به تصویر می‌کشد، اما مثلی آشکار از گستره‌ی تاریخ زندگی بشر در این سیاره است. از ابتدای آغاز، تا انتهای پایان...جنگ بی‌پایان میان خیر و شر، و سرانجام؟ سرانجامی اگر باشد، فناست و رهایی از دور باطل تکرار البته اگر آن را رها کنیم...
هرچند هنگامی که اولین بار این کتاب را خواندم بیش از 12 سال نداشتم و آنچه که در ذهنم مانده بود، خاطره‌ای گنگ و مبهم از فضای کلی داستان بود، اما در این یادآوری، خط به خط اثر را سرشار از آگاهی نابی یافتم که با قلم حقیقت‌جو و ظریف نویسنده، گذشته، حال و آینده را به یکدیگر پیوند داده است. از آغازین پرسش بشر هنگامی که روی این سیاره قدم گذاشت، تا شب تاریک جهالت و جهانی در آستانه‌ی ظهور دنیای نوین و دلیر و بشری که گمان می‌کند قرون وسطی را پشت سر گذاشته، تولدی دیگر یافته و به سوی سپیده‌دمی سرشار از امید می‌رود...از سال 1964 نیم قرن گذشته و گذر زمان مدتهاست که بر این خیال باطل، مهر بطلان کوبیده است. آسمان پرواز همواره به سوی پرندگان خرمند باز است، مسنله شجاعت است، شجاعت پرواز...

غزال رمضانی، بهار یشمین 1394