رهبر حزب کارگر وارد میشود: سینیور بالاندرو!
سالهاست که فضای مجازی پر شده از یاد و خاطرات و سوگنامۀ روزهای نه چندان دور گذشته، که گویی در سرزمین دیگری زندگی میکردیم. روزگاری که تلویزیون هنوز جای عربدهکشان و اراذل و اوباش نشده بود و کنداکتور پخش دو شبکۀ تلویزیون، پر بود از برنامههای هنری، آموزنده و بامحتوا و از همه مهمتر باکلاس! و در این میان تئاتر و تله تئاترها نقشی پررنگ داشتند. نُه سال بیشتر نداشتم، اما خاطرۀ تماشای تله تئاتر یکی از این روزها، با آن دکور پر زرق و برقش که حتی از میان قاب تلویزیون سیاه و سفید خودنمایی میکرد، هرگز از یادم نمیرود.
موسیقی انتخابی بیدرنگ انسان را به یاد فضای امریکای لاتین میانداخت که پر بیراه هم نبود، زیرا نویسندۀ اثر یک نمایشنامهنویس مکزیکی به نام رودلفو اُسیگلی (اُزیگلی) است. به یاد دارم یک نام در میان عوامل سازندۀ این تله تئاترها مشترک بود و او کسی نبود جز جهانسوز فولادی که همین چند وقت پیش چشم از جهان بست و پای ثابت انتخاب موسیقی متن برای نمایشهای تلویزیونی بود. البته نمیدانم انتخاب موسیقی این نمایش هم کار او بود یا نه. کارگردانی این اثر را فریدون فرهودی بر عهده داشت و تلویزیون هنوز به طور کامل از وجود آدمهای کاربلد خالی نشده بود.
و اما آه از آن لحظهای که رهبرحزب کارگر با نقشآفرینی بینظیر استاد تورج مهرزادیان و با کولهباری از دیالوگهای ناب و عمیق و پاسخهای تأمل برانگیز رئیسجمهور ایندولند که هنوز هم کاربرد دارند، وارد میشود... از این تله تئاتر بینظیر فقط یک برش یازده دقیقهای موجود است، اما همین مقدار کافیست تا یک بار دیگر بر هنرنمایی استاد مهرزادیان هزاران آفرین بگوییم. دوبلورهای دوران طلایی ایران بارها ثابت کردهاند که از هر بازیگری تواناترند و هر بار که پا به عرصۀ تصویر گذاشتند، اثری ماندگار خلق کردند. به تسلط تورج مهرزادیان در اجرا و بیان دقت کنید... تسلطی که به نظر من بیان بریده بریدۀ داوود رشیدی را در خود محو میکند! نه اینکه او کارش را بلد نیست، هر چه نباشد یک بازیگر باسابقۀ تئاتر است، اما هنر دوبلورهای درجه یک فراتر از اجرای هر بازیگری میرود، زیرا آنها هنگام دوبلاژ چندین برابر یک هنرپیشه احساسات و عواطف زیرلایۀ نقش را اجرا و رنگآمیزی میکنند و از این روست که سالهاست ما را معتاد تماشای دوباره و دوباره و دوبارۀ سریالها و فیلمهایی کردهاند که شاید با زبان اصلی آنقدر گوشنواز نبودند.
یکی دیگر از اجراهای ماندگار جناب مهرزادیان، صداپیشگی به جای استاد دانشگاه در سکانسی هر چند کوتاه از سریال بینظیر لبۀ تاریکی با مدیریت دوبلاژ بینقص زندهنام بهرام زند است که بارها و بارها آن را مرور میکنم. صداهای این سریال با چنان دقتی انتخاب شدند که گویی بازیگران خودشان به زبان فارسی سخن میگویند و صد افسوس که استاد زند بر خلاف دیگر مدیران دوبلاژ، خود در دوبلۀ این سریال صداپیشگی نقشی را بر عهده نداشت و هنرش را فقط با مدیریت بینظیرش به تماشاچی عرضه کرده است.
به یاد دیالوگ ماندگار فیلم سوتهدلان، فقط میتوان گفت: همۀ عمر دیر رسیدیم...